رو جدول وسط خیابون نشستم....خیلی راه اومدم.پاهام درد میاد.هنوز حتی به وسط راهم نرسیدم!
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۹/۱۲ ساعت 11:37 توسط wanderer
|
ترکیب کاف و الف و شین!
چرا ؟
تلفن زنگ می خورد.بوق سوم گوشی را بر میدارم:الو
با هیجان از اتفاق های تازه اش می گوید.سفر ناگهانیش به مشهد!مسافران قطار.قیل و قال مردم!
من اما در فکر سماور که تازه جوشیده است.پسر بچه ای که پتو پیچیده دور خود و می پرسد:چه زود بیدار شدی؟
25 سال دیر نیست برای اینکه به این چشم های خواب آلود بگویم پسر بچه!
:الو الو حواست با منه؟
:آره بگو گوش میدم
چای را مقابل هیبت پتو پیچش می گذارم و میروم.
:آره خلاصه جات خالی بود!
گوشی که قطع میشود به کاغذ زیر دستم نگاه میکنم:کاش امروز بارون بیاد!
کاف.الف.شین
انگار شدم یه عروسک که با کاه ساختنش!
خالیم!
انگار همه چیزم الکی بود!
ساعتم خوابیده!
کتابخونه توش هیچ کتابی نیست!
تو تلویزیون نشون میدن آب تمام اقیانوسا تبخیر شدن!
حتی یه بوته خار تو زمین پیدا نمیشه چه برسه به درخت!